خلاصه کتاب خودت باش دختر اثر ریچل هالیس

این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب خودت باش دختر خلاصه برداری شده است!گاهی درک زندگی، به پیچیده‌ترین موضوع دنیای ما تبدیل می‌شود. برای اینکه از این سردرگمی نجات پیدا کنیم از خودمان می‌پرسیم:واقعا چطور باید زندگی کرد؟ باید چگونه باشم؟ یا بهتر از آن، چگونه بودن درست است؟در حقیقت، تشخیص درست بودن یا نبودن کسی که هستیم بیشتر از آنکه به خواسته‌های خودمان گره بخورد به معیارهای دیگران از خوب یا بد بودن بستگی پیدا کرده است. به همین دلیل، زندگی کردن برای عده‌ای از مردم از یک تجربه لذت‌بخش به کابوسی بی‌پایان تغییر شکل داده است.خلاصه کتاب خودت باش دختر (Girl, Wash your Face)«ریچل هالیس» در کتاب «خودت باش دختر» با بیان نکته‌هایی ساده سعی می‌کند توجه خوانندگانش را از دیگران به خودشان تغییر دهد. در این قسمت از خیزش نیوز، به بخش‌هایی طلایی از خلاصه کتاب خودت باش دختر سر می‌زنیم. با ما همراه باشید.آدم های دنیای مجازی را با خود واقعیتان مقایسه نکنیدسرگرمی عده زیادی از مردم، به ویژه آنهایی که ناامیدی بسیاری در وجودشان زبانه می‌کشد، بررسی زندگی کسانی است که در تعریف جامعه، افراد موفقی به شمار می‌روند.دنبال کردن پیج اینستاگرام و دیدن عکس‌هایی که آنها از زندگی لوکس و بی‌دغدغه خود برای دیگران پست می‌کنند این سوتفاهم را در برخی ایجاد می‌کند که آنها واقعا زندگی فوق‌العاده‌ای دارند. اما حقیقت زندگی آن‌ها چیزی نیست که در قاب یک عکس جای بگیرد.بسیاری از افرادی که آنها را بی‌نقص، به شدت پولدار و همه‌چیز تمام می‌‌پنداریم نیز مثل ما اشتباه می‌کنند، پر از عیب و نقص هستند و کمبودهایی دارند. در واقع، برخی از آن انسان‌های به ظاهر فوق‌العاده این قدرت را ندارند که یک روز معمولی برای خودشان دست و پا کنند.یادتان باشد، حتی روان‌شناس‌ها نیز دچار مشکلات روانی می‌شوند و مربی‌های موفقیت هم در زندگی‌شان شکست می‌خورند. چون بین دانستن راه‌حل یک موضوع با به کار بستن آن راه‌حل در زندگی واقعی، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. پس سبک زندگی دیگران را معیاری برای محک زدن میزان موفقیت یا عمق شکست خود در نظر نگیرید.تغییر کردن یک سفر درونی استسفرهای زیادی در زندگی‌ ما وجود دارند. گاهی این سفرها به رفتن از یک شهر به شهر دیگر و گاهی به یک کشور دیگر ختم می‌شوند. با وجود آنکه سفر کردن می‌تواند چیزهای زیادی به شما یاد بدهد اما در آنچه که هستید تغییری ایجاد نمی‌کند.برخی از مردم برای تغییر خودشان دست به اقدام‌های عجیبی می‌زنند؛ مثلا خانه‌شان را عوض می‌کنند یا حتی محل سکونت خود را به کشور دیگری تغییر می‌دهند. غافل از آنکه هر چقدر هم که از نظر جغرافیایی سفر کنند و از جایی که هستند دور شوند، یک قدم هم برای سفر واقعی‌شان برنداشته‌اند.چیزی که باعث می‌شود زندگی‌تان چهره دیگری به خودش بگیرید، سفر درونی شما به اعماق وجود خودتان است. برای این سفر لازم نیست از روی مبل بلند شوید و حتی پولی خرج کنید. این سفر به انگیزه، تلاش و صرف زمان نیاز دارد؛ یعنی دقیقا همان چیزهایی که ما خیلی در مورد هدفمند کردنشان عجله‌ای نداریم و مشکل از همین‌ جا آغاز می‌شود. تمام ویژگی‌های انسانی قابل انتخاب هستند.اگر می‌خواهید به انسان شادی تبدیل شوید باید آن را از اعماق وجودتان بخواهید و انتخابش کنید. این شما هستید که خودتان را خوشبخت و شاد یا بدبخت و غمگین می‌کنید. لحظه‌ای که به این درک برسید، دری تازه به روی زندگی‌تان باز می‌شود.اعتبار درونیتان را بالا ببریدهر یک از ما در نظر دیگران اعتبار خاصی داریم. گاهی آن‌قدر معتبر هستیم که روی یک واژه از سوی ما حساب باز می‌کنند و گاهی آن‌قدر اعتبارمان پایین است که اگر قول کتبی هم بدهیم، کسی حرفمان را جدی نمی‌گیرد. البته دیگران در این مورد بی‌تقصیر هستند. این ما هستیم که با رفتارهایمان به آنها می‌گوییم که چقدر باید برایمان اعتبار در نظر بگیرند. موضوع معتبر بودن نسخه‌ای درونی هم دارد.اجازه بدهید سوالی از شما بپرسم. چقدر به قول‌هایی که به خودتان می‌دهید وفادار هستید؟ در حقیقت، قول‌هایی که به خودتان می‌دهید، آجرهایی هستند که مسیر اعتماد شما به خودتان و توانایی‌هایتان را می‌سازند.اگر عهدشکن باشید و مدام زیر قول‌هایی که به خودتان می‌دهید بزنید، کم‌کم ضمیر ناخودآگاهتان نیز اعتمادش را به شما از دست می‌دهد. در آن صورت، بعد از شکستن هر قول، احساسی شامل ناراحتی، ناتوانی، خشم، افسردگی و ناامیدی به سراغتان می‌آید. آن هنگام است که خودتان را سرزنش می‌کنید و با خود می‌گویید که هرگز در زندگی‌تان موفق نخواهید شد.برای عوض کردن نتیجه بازی هنوز هم دیر نشده است. شما می‌توانید با پایبند ماندن به یک قول کوچک و بسیار ساده، قدم به قدم، مسیر آسیب دیده درونی خود را ترمیم کنید. فقط باید یاد بگیرید که خودتان را ببخشید و از نو شروع کنید. یادتان باشد، تا زمانی که نفس می‌کشید این حق را دارید که از اول آغاز کنید.شما ماشین نیستید، این را فراموش نکنید!کار کردن به ویژه کاری که عاشقانه دوستش داشته باشید، لذت‌بخش است. چون گذشته از موضوع مالی، به شما احساس اعتماد به نفس و غرور می‌دهد.در واقع با انجام کار مورد علاقه‌تان خودتان را بخشی مفید و تاثیرگذار از جامعه می‌پندارید و این بسیار ارزشمند است. اما این ماجرا چهره دیگری هم دارد که در صورت نادیده گرفته شدن می‌تواند به راحتی شما را از پا دربیاورد. این غریبه که لباس کار را پوشیده است «اعتیاد به کار» نام دارد. گاهی ما ندانسته به کار کردن اعتیاد پیدا می‌کنیم.این مطلب را حتما بخوانید:  خلاصه کتاب پدر پولدار پدر بی پول اثر رابرت کیوساکیکسانی که به کارشان اعتیاد داشته باشند چنین ویژگی‌هایی دارند:سر کار بیشتر از خانه احساس راحتی می‌کنند. برای آنها خانه رفتن مانند اعزام به خط مقدم است.به ساعت کاری اعتقادی ندارند و تنها چیزی که می‌تواند آنها را به خانه بفرستد، خستگی تا مرز بیهوشی است. استراحت کردن را کاری بیهوده و اتلاف وقت در نظر می‌گیرند.فکر می‌کنند اگر یک روز سر کار نباشند تمام آنچه که برایش زحمت کشیده‌اند نابود می‌شود.اگر شما نشانه‌ای از علائم گفته شده را در خودتان می‌بینید، به احتمال زیاد یک معتاد به کار هستید. چنین افرادی بلد نیستند استراحت کنند و معمولا خیلی زود با بیماری‌های جسمی و حتی روحی دست و پنجه نرم خواهند کرد. چون فراموش کرده‌اند که جسم آنها نه از فولاد بلکه از گوشت و خون ساخته شده است.وقتی به این نکته توجهی نکنند، بدنشان از آنها انتقام می‌گیرد و سعی می‌کند با بروز علائمی مانند سرگیجه یا ضعف شدید، صاحبش را مجبور به استراحت کند. جالب اینجا است که روح ما نیز در صورت نادیده گرفته شدن می‌تواند روی جسمان تاثیر منفی بگذارد.در حقیقت، استراحت فقط جسمی نیست. گاهی این روح ما است که به شدت احساس خستگی می‌کند. در این جور مواقع، هیچ چیز مانند مسافرت یا گذراندن وقت با کسانی که دوستشان داریم نمی‌تواند ما را شارژ کند. در این میان دامی نهفته است که اگر حواستان را جمع نکنید، تمام تلاش شما برای استراحت کردن را از بین می‌برد.ممکن است بخش منطقی ذهنتان به شما پیشنهاد بدهد که در روزهای تعطیلتان کارهای عقب افتاده را انجام دهید و با این کار بیشتر پیشرفت کنید. نباید گول این پیشنهاد وسوسه کننده را بخورید. کشیدن یک خط مشخص بین روزهای کار و تعطیلی به اصرار شما برای داشتن یک زندگی با کیفیت و سلامت بستگی پیدا می‌کند. اگر واقعا خودتان و کارتان را دوست دارید، به زمان‌های استراحتتان اهمیت بدهید.به «نه» گوش ندهید!«تلاش کن تا موفق شوی»، «سحرخیز باش تا کامروا شوی» و توصیه‌های بسیار دیگری هر روز از زبان افراد موفق به گوشمان می‌رسند. اگر خوب نگاه کنیم، افراد زیادی را در اطرافمان پیدا خواهیم کرد که سحرخیز، سخت‌کوش و قلبی منعطف برای پذیرش درس‌های زندگی دارند اما هنوز هم به موفقیت چشمگیری دست پیدا نکرده‌اند.در حقیقت، عنصر اصلی که باعث می‌شود این همه تفاوت میان افراد موفق و دیگران به وجود آید تعریف متفاوت معنی واژه «نه» است. کسانی که در زندگی‌شان موفقیت‌های بسیاری به دست ‌آورد‌ه‌اند، «نه شنیدن» را نه به عنوان یک مانع، بلکه در قالب یک پاسخ ساده می‌شنوند و دوباره تلاش می‌کنند. اما کسانی که به موفقیت نمی‌رسند با شنیدن اولین «نه» مسیر خود را کج می‌کنند و از همان راهی که آمده بودند بازمی‌گردند.اگر واقعا می‌خواهید به اهدافتان برسید، نباید به کسانی که «نه» می‌گویند گوش دهید. هر چقدر در این مورد کله‌شق‌تر باشید، بیشتر موفق می‌شوید.چرا رنج‌ها فراموش نمی‌شوند؟رنج‌ها فراموش نمی‌شوند. خاطره سختی‌هایی که از سر گذرانده‌ایم و از میان داد و دودشان خودمان را زنده بیرون کشیده‌ایم، هرگز از یادمان بیرون نمی‌روند. چون آنها در قلبمان نقش بسته‌اند.شما نمی‌توانید قلبتان را از سینه‌تان بیرون بیاورید و نشان تمام سختی‌ها و رنج‌هایی که کشیده‌اید را از روی آن پاک کنید. ولی یک کار وجود دارد که می‌توانید با این رنج‌ها که نه فراموش می‌شوند نه رهایتان می‌کنند انجام دهید و آن به رخ کشیدن قدرتتان به خودتان در طول روزهای آینده زندگی‌تان است.اگر از یک سختی، از یک رنج، از چیزی که قلبتان را به درد آورده و روحتان را زخمی کرده است زنده بیرون آمده‌اید باید به خودتان افتخار کنید. نباید بگذارید این سلحشوری شما پشت پرده غم‌هایتان فراموش شود. باید مطمئن شوید که خاطره دلاوری‌هایتان در تمام مشکلات ریز و درشت آینده به یاد آورده می‌شوند.می‌توانید با افتخار و صدایی بلند به خودتان بگویید:«آفرین به خودم که این همه راه را آمدم…خسته شدم، ترسیدم، زمین خوردم، درجا زدم، اشک ریختم، شک کردم، اما آمدم.»شما قهرمان بزرگی هستید؛ دست‌کم این اجازه را به خودتان بدهید که در سرزمین وجودتان به عنوان فردی پرآوازه و نامدار شناخته شوید؛ یک سلحشور واقعی.من چاق هستم یا چاق به نظر می‌رسم؟چاقی، لاغری، زشتی و زیبایی در فهرست مهم‌ترین واژه‌هایی قرار دارند که مردم جهان از آن‌ها استفاده می‌کنند. پول‌های زیادی برای رسیدن به اهداف وزنی و زیبایی خرج می‌شوند. اینکه چه وزنی ایده ال است یا زیبایی بر چه اساسی اندازه‌گیری می‌شود، از قانون نسبیت انیشتین هم بی‌ثبات‌تر است. چون هر روز، استانداردهای جدیدی برای وزن و زیبایی تعریف می‌شوند.دنبال کردن این فرایند بی‌ثبات، نتیجه‌ جالبی را به دنبال نخواهد داشت. این کار درست مانند این است که وجودمان را بازیچه دست یک مُشت انسان سلفی‌بگیر بکنیم که معلوم نیست پشت آن همه لبخند، ادعای زیبایی و لاغری چه کارهایی انجام می‌دهند. اما با این وجود، نمی‌توان اهمیت فاکتورهایی مانند تناسب اندام و زیبایی را در افزایش سلامتی و اعتماد به نفس نادیده گرفت. پس باید چه کار کرد؟در این میان نکته مهمی از قلم افتاده و آن این است که تغییر کردن نه به کار زیاد، رژیم‌های وحشتناک و دردهای طولانی بلکه به پذیرفتن یک حقیقت در مورد خودتان بستگی دارد:«اگر می‌خواهید از کسی که هستید به کسی که می‌خواهید تبدیل شوید، چاره‌ای به جز دوست داشتن خود فعلی‌تان ندارید.» شاید بسیاری از شما با خواندن این جمله شانه‌هایتان را بالا بیندازید و بگویید:«شعار نده! تو حتما چاق نیستی یا بینی بزرگی نداری. وگرنه الان من به جای تو در حال نوشتن کتاب موفقیت بودم!» در این حقیقت که من به جای شما زندگی نمی‌کنم، تردیدی وجود ندارد. اما زندگی به من ثابت کرد که اگر دست از تنفر نسبت به خودم و آن چیزی که هستم بردارم خیلی راحت‌‌تر می‌توانم به آدمی که دوست دارم تبدیل شوم.این مطلب را حتما بخوانید:  معرفی و خلاصه کتاب عادت های اتمی اثر جیمز کلیراز طرف دیگر باید مرزی برای زیبایی و تناسب اندام در نظر بگیرید و پا را از آن فراتر نگذارید. این مرز، سلامتی شما است. نباید با هدف زیباتر شدن دست به انجام کارهایی بزنید که سلامتی ارزشمند شما را نشانه رفته‌اند.تعصب را تبعید کنید و تفاوت ها را بپذیریدما در جهانی پهناور و سرشار از فرهنگ‌ها و فکرهای گوناگون زندگی می‌کنیم. گاهی به دلیل زندگی در یک شرایط خاص، محدوده کوچک جغرافیایی یا سر و کار داشتن با تعداد محدودی انسان، این حقیقت مهم را از یاد می‌بریم.با وجود آنکه همه ما برای زندگی کردن به چیزهای مشترکی مثل آب، غذا، سرپناه و عشق نیاز داریم اما سبک و سیاق دریافت و حتی تعریف این نیازها از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است. به همین دلیل، نمی‌توان به یقین چیزی را درست و چیزی دیگر را اشتباه به شمار آورد.شاید چیزی که از نظر ما درست باشد و برای اثبات آن حاضر باشیم مهم‌ترین دارایی‌هایمان را رها کنیم، برای دیگری اشتباهی عمیق محسوب شود. زندگی در صلح و آرامش، یعنی پذیرفتن تفاوت‌ها و نگاه کردن به آدم‌ها آن طور که هستند نه آن‌طور که دلمان می‌خواهد باشند.خلاصه ای از آن چه با هم گفتیممیان متخصص بودن در یک موضوع و عمل کردن بر اساس آن تخصص و توصیه‌ها فاصله زیادی وجود دارد. به همین دلیل نباید فکر کنید که افراد بسیار معروف به تمام چیزهایی که به دیگران می‌گویند عمل می‌کنند.برای تغییر کردن نیازی نیست که چمدانتان را ببندید و راهی مسیرهای ناشناخته شوید. تمام چیزی که برای تغییر کردن به آن نیاز دارید در ذهن خودتان قرار گرفته است.پای قول‌هایی که به خودتان می‌دهید جانانه بایستید. این موضوع باعث می‌شود که اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند.اعتیاد به کار کردن یکی از چالش‌های کار زیاد به مدت طولانی است. این موضوع وقتی عاشق کارتان باشید، ابعاد بزرگ‌تری از زندگی‌تان را دربرمی‌گیرد. برای حل این مشکل باید ساعت‌های کاری خود را محدود کرده و دست‌کم یک روز در هفته را تعطیل کنید.نکته اصلی در موفق بودن، تبدیل کردن گوش‌هایتان به در و دروازه است تا از این راه نتوانید به سخن کسانی که مدام زیر گوشتان «نه» می‌گویند گوش دهید. «نه»‌های زندگی‌تان را به عنوان یک هشدار در نظر بگیرید و به جای رها کردن هدفتان از مسیری دیگر به سمت آن حرکت کنید.گاهی رنج‌هایی که در طول زندگی از سر می‌گذرانیم، فراموش شدنی نیستند. بنابراین باید به جای نگاه کردن به آن رنج‌ها به خودمان و قدرتی که در عبور از این رنج‌ها بروز داده‌ایم بنگریم تا بتوانیم از این توشه، حاصلی برای بخش‌های دیگر زندگی‌مان برداریم.رسیدن به تناسب اندام و زیباتر شدن، بخش‌های جالبی از زندگی هر انسانی را تشکیل می‌دهند. اما این ویژگی‌ها تا زمانی مفید هستند که به سلامتی روح و جسم ما آسیبی وارد نکنند. اولین قدم در آغاز این مسیر، پذیرفتن خود کنونی‌مان است. در آن صورت می‌توانیم با تعیین نقطه شروع، مقصد را هم تعریف کنیم.تعصب، بلایی است که چشم دل را می‌بندد و زبان را به قضاوت دیگران می‌گشاید. اگر دیگران شبیه ما رفتار نمی‌کنند اما با سبک خاص زندگی خود آسیبی به دیگران نمی‌رسانند دلیلی ندارد که ترکه تنبیه به دست بگیریم و سعی کنیم آنها را به انسان‌هایی شبیه خودمان تبدیل کنیم. خداوند انسان‌ها را متفاوت آفریده است. ما نیز باید به تفاوت‌های وجودی یکدیگر احترام بگذاریم.پیام اصلی نویسنده در کتاب خودت باش دختر چه بود؟«ریچل هالیس» (Rachel Hollis) در کتاب «خودت باش دختر» در پی رسیدن به این هدف است که به تمام بانوهای جهان، صرف‌نظر از رنگ، نژاد، مذهب و ملیت کمک کند تا شجاعت زندگی کردن به روشی که واقعا دوست دارند را پیدا کنند.ریچل در کتاب خود با تعریف کردن ماجراهای واقعی زندگی‌اش می‌خواهد مسیری میانبر به قلب مخاطبانش باز کند و از این راه، مفهوم حرف‌هایش را خیلی راحت‌تر و ساده‌تر انتقال دهد. از نظر ریچل هالیس، تنها کسی که نیروی تغییر زندگی‌مان را در دست دارد، فقط و فقط خودمان هستیم.نظر شما چیست؟اگر قرار باشد به سبک زندگی خودتان از ۱ تا ۱۰ نمره بدهید، چه عددی را در نظر می‌گرفتید؟ فکر می‌کنید اعتماد به نفس «نه شنیدن» و امتحان کردن روش‌های جدید را داشته باشید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *